Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


ستاره ها

آخرین اخبار از ستارگان سینما.ادبیات.موسیقی

گفت‌‎وگوی اختصاصی/ لیلا برخورداری: تئاتر زنده است چون تماشاگرش نفس می‌کشد!

سینمافا- علی وزینی- محمد پورصادقی- این روزها نمایش خرس در حالی به روزهای پایانی خود در تئاتر شهر نزدیک می‌شود که توانسته، درصد رضایت مندی زیادی از مخاطبان خود را به دست آورد. این اتفاق بهانه ای شد  تا به سراغ «لیلا برخورداری» بازیگر نقش "یلنا ایوانونا پوپوا"برویم و با او به گپ و گفت بنشینیم.

هرچند نام «لیلا برخورداری» برای تئاتری ها بسیار آشنا است اما او در حالی با نقش «کبری» در سریال «خواب و بیدار» مهدی فخیم‌زاده به شهرت رسید که هنوز پس از سال‌ها، بازی‌اش در ذهن مخاطبان تلویزیون باقی مانده است.

وی بازیگر تئاتر و تلویزیون فارغ التحصیل رشته بازیگری در مقطع لیسانس است و فوق لیسانس خود را در رشته کارگردانی گذرانده است که در مجموعه های تلویزیونی همچون  همسفر، جوانی، دوران سرکشی، خواب و بیدار، بی صدا فریاد کن، فصل زرد، حس سوم و کلانتر و ساختمان 85 و نمایش های خداحافظ، نقشه خوانان، شب مهتاب، طلعت، به خاطر زیبا، سیاوش گل بدن، به خورشید بگو، گیس گلابتون، جوجه کلاغ جارچی به ایفای نقش پرداخته است و چند کار را نیز کارگردانی کرده است.

گفت و گو با برخورداری در اولین روزهای اجرای نمایش «خرس» در کافه اصلی تئاتر شهر انجام شد هرچند که او  اصرار داشت این گفت و گو به روزهای بعد موکول شود. همین اصرارش را مورد بحث اصلی گفت و گو قرار دادیم و یادی هم از بازی او در خواب و بیدار و همکاری هایش با مهدی فخیم زاده کردیم.

همچنین این روزها می توانید به تماشای نمایش خرس نوشته آنتوان چخوف به کارگردانی دکتر اسماعیل شفیعی و با بازی لیلا برخورداری در نقش"یلنا ایوانونا پوپوا"، اصغر همت در نقش "گریگوری استپانویچ اسمیرنف"، مرجان قمری در نقش" یکاترینا ایوانوناشدرووا"، مهدی زمین پرداز در نقش "نیکلای میخائیلویچ "و حامد پشتیبان در نقش "سیمیون" که از روز یکشنبه هجدهم تیرماه 1391 ساعت 7 بعداز ظهردر سالن سایه تئاتر شهر  به اجرا رفته است، بنشینید.

 

http://www.cinemafa.com/images/stories/mosahebeh/leila_barkhordari/10.jpg



چقدر برای شما، اجرای روزهای اول با روزهای آخر تفاوت دارد؟ خیلی به این قضیه اصرار داشتید، می پرسم! 

هرچند عده‌ای معتقدند دیالوگ‌ها مکانیکی و حس و انرژی اولیه نقش از بازیگر گرفته می‌شود اما به نظر من این طور نیست، خوشبختانه فرق تصویر و نمایش هم همین است. چون در تئا‌تر هر روز عده جدیدی تماشاگر می‌آید و ممکن است اتفاق جدیدی بیافتد. در واقع هر بار حس جدیدی در بازیگر شکل می‌گیرد و تو یک دیالوگ را با یک حس تازه‌ای می‌گویی و ریتمش را عوض می‌کنی و چون بخشی از این اتفاقات به نفس تماشاگر مربوط می‌شود، بازی‌ها تکراری نمی‌شود. در کار قبلی‌ام «مشروطه بانو» هم که دو ماه آن را اجرا داشتیم تا آخرین روز، حس تمام بچه‌ها با بازی روز اول هبچ تفاوتی نداشت و هر بار این طراوت از نو تکرار می‌شد. در نتیجه من به چنین قضیه‌ای اعتقاد ندارم.


به نظرم در نمایش «خرس» با سه ریتم شروع، وسط و پایانی طرفیم. ریتم اول و پایانی متفاوت‌تر از ریتم وسط است و البته ریتم پایانی هم کمی دیر شروع می‌شود و از جذابیت آن کاسته می‌شود! آیا خودتان به این ریتم رسیده بودید یا غیرعمدی است؟ 

شاید حس شما به خاطر لحن دیالوگ‌ها باشد، چون در شروع کار، یلنا (نقش اول) تازه بعد از هفت ماه عزاداری همسرش، می‌خواهد به زندگی برگردد. جالب است که این را می‌گویید، چون آقای شفیعی هم درباره اجرای امشب معتقد بود کند‌تر بودیم و ریتم دیروزمان سریع‌تر بود که البته من و سایر بازیگران چنین احساسی را نداشتیم. در صحنه آخر تند و سریع بودن حس‌ها، خواست خود کارگردان بود و ما دو روز قبل از اجرا با خواست کارگردان دیالوگ‌ها و اجرا‌ها را سریع‌تر کردیم. 



به اعتراض آقای اصغر همت به کم بودن دستمزدشان و بازی نکردنشان در نمایش اشاره می‌کنم، آیا نگران نبودید که این اعتراض موجب تعطیلی کارتان شود؟ و یا اینکه این اتفاق باعث شد تا هم وقت تمرین بیشتر پیدا کرده باشید و هم تبلیغی برای نمایش شده باشد! 

حالا شاید عده‌ای چنین تصوری را کرده باشند که حاشیه به مورد توجه واقع شدن نمایش کمک کرده باشد اما راستش من چنین فکری نمی‌کردم که اجرا کلاً کنسل شود. البته ما خواستیم نمایش دو روز دیر‌تر شروع شود تا کمی وقت تمرین بیشتر پیدا کنیم اما خب موافقت نشد. من شنیده بودم که آقای همت پیگیر از اوایل تمرین این قضیه شده بودند اما من چون تازه به گروه پیوستم زیاد از ماجرا خبری ندارم! راستش را بخواهید من نفر چهارمی بودم که قرار بوده در این نمایش بازی کند!


از نمایشنامه «خرس» پیش از این، نمایش‌های دیگری توسط دیگران اجرا شده بوده، شما آن قبلی‌ها را دیده بودید؟ 

من هیچ کدام را ندیده بودم اما می‌دانستم که از «خرس» چخوف زیاد اجرا رفته‌اند. چیزی که برای من جالب بود بازنویسی «خرس» توسط آقای شفیعی بود که چند شخصیت دیگر به نمایش اضافه کردند و شخصیت «روح» را به نمایش اضافه کردند و یک نگاه جدیدی را آفریده‌اند. به شخصه برای من همین بازنویسی جالب بود و امیدوارم با تایم کمی که نسبت به سایرین برای تمرین داشته‌ام بتوانم از عهده نقش برآیم. 

 

http://www.cinemafa.com/images/stories/mosahebeh/leila_barkhordari/leila_barkhordari_5.jpg

 


کار نمایشی را بیشتر ترجیح می‌دهید یا کار تصویر؟ 

من لیسانس بازیگری تئا‌تر دارم و فوق لیسانسم کارگردانی تئا‌تر است و چون هر دو تئا‌تر هستند، همیشه هم پیشنهاد تئا‌تر داشته‌ام. تنها مشکل تئا‌تر این است که باید وقت زیادی را به آن برای تمرینش اختصاص بدهی و همین باعث می‌شود دیگر نتوانی کار همزمان دیگری را انجام دهی. هیچ فرقی برای من در سینما، تئا‌تر و تلویزیون نمی‌کند و من همیشه دوست دارم نقش خوب بازی کنم. برای من مهم است که چه نقشی را بازی می‌کنم و تفاوتی بین این سه مدیوم نمی‌کند؛ اما در تئا‌تر زنده بودن و پویا بودنش باعث می‌شود حس خوبی به من منتقل شود و هر شب چون مخاطب زنده داری یک ارتباط دو طرفه بین من و آن‌ها برقرار می‌شود که در قاب تصویر این طور نیست. 


 
گفتید بین خودتان و تماشاگر ارتباط برقرار می‌کنید، آیا اشکالات بازی خودتان را در اجرای بعدی اصلاح می‌کنید؟ 

بله! اگر من کار تصویر انجام دهم، ممکن است حتی بعد از چند بار برداشت به یک نتیجه دلخواه برسیم اما دیگر‌‌ همان است و امکان اصلاح وجود ندارد و تمام شده است. اما در نمایش من می‌توانم خودم را هر شب اصلاح کنم و اگر بازی‌ام اشکال داشت و یا کسی از بیرون دید و تذکر داد، شب بعد، آن را اصلاح کنم و بهتر بازی کنم و این نکته مثبت تئا‌تر است. فضای تئا‌تر و فضای تصویر با یکدیگر متفاوت است‌‌ همان طور که حس تلویزیون و سینما هم با یکدیگر فرق می‌کند و هر کدام یک شیوه را می‌طلبد. 



 موضع شما نسبت به موضوع روز تئا‌تر، مبنی بر حضور بازیگران سینما در تئا‌تر چیست؟ 

به نظر من بازیگر، بازیگر است. می‌گویند نباید بازیگران سینما به تئا‌تر بیایند، اگر این طور است خب بازیگران تئا‌تر هم نباید به سینما و تلویزیون بروند. به نظر من، مهم این است که بازیگر در هر جایی که قرار می‌گیرد بتواند ابتدا نفشش را درست انتخاب کند و سعی کند در بهترین شکل ممکن که در توانش است، آن را بازی کند. حرف من این است، اگر بازیگر سینمایی بیاید که بتواند در تئا‌تر خوب بازی کند و بدرخشد چه اشکالی دارد!؟ مگر بد است به واسطه او، کمکی هم به رونق گیشه تئا‌تر شود!؟



پس چرا اینقدر کم کارید؟ 

این وضعیت برای همه بازیگران وجود دارد و تنها چند نفر هستند که در اکثر کار‌ها حضور دارند که دلیلش را هم نمی‌دانم. کسی که بازیگر است بالاخره کار برایش وجود دارد. بازیگر باید تلاش خود را کند تا نقش به او پیشنهاد شود. به هر حال با این اوضاع شرایط اقتصادی جامعه که روی هنر هم تاثیر گذاشته، یک وضعیت مشابه برای همه به وجود آمده است. البته شنیده‌ام که می‌گویند تو جز گروه فخیم‌زاده هستی انتخابت نمی‌کنیم، زیرا آقای فخیم‌زاده ناراحت می‌شوند، بچه‌هایشان در کار دیگری باشند!!! خب این حرف خنده‌داری است.


با توجه به اینکه رشته‌ شما کارگردانی است، آیا سابقه کارگردانی هم داشته‌اید و علاقه‌ای به کارگردانی دارید؟ 

دو سال پیش برای کار پایان نامه‌ام، نمایشی با نام «نقشه خوانان» با فضای قاجاری در تالار مولوی روی صحنه بردم و بعد از آن هم یک سری تله تئا‌تر برای شبکه آموزش کار کردم که یکی از آن‌ها را با نام «اطلسی‌ها لگدمال شده» را همزمان کارگردانی و بازی کردم. به نظر من اینکه بازیگری، بتواند کارگردانی کند و یا کارگردانی، بازیگر هم باشد، خیلی اتفاق خوبی است زیرا او در جهت هدایت بازیگر می‌تواند به خوبی کمک کند. بازیگری و کارگردانی راهی است که از کنار هم می‌گذرد و من این دو را هیچ‌گاه جدا از هم نمی‌بینم. در خصوص علاقه هم باید بگویم من عاشق بازیگری هستم و هیچ کاری را به اندازه بازیگری دوست ندارم. در خصوص کارگردانی هم خواستم تجربه کنم و اگر باز هم فرصتی پیش آید، حتماً آن را ادامه می‌دهم. قصد دارم، کار کارگردانی را در کنار بازیگری تا حدودی ادامه بدهم. 



اخیراً کار سینمایی انجام نداده‌اید؟ 

فیلم سینمایی «نظام از راست» به کارگردانی محمد رضا ورزی را در نوبت اکران دارم که یک طنز موقعیت بود و در نقش یک خانم راننده وانت ظاهر شده‌ام. 



با کار کودک شروع کرده‌اید، چرا کار کودک انجام نداده‌اید؟ 

من با کار کودک شروع کرده‌ام اما راستیتش این که، علاقه‌ای به کار کودک ندارم!

چرا علاقه‌مند نیستید؟ 

سه کار کودک انجام داده‌ام اما نمی‌توانم دلیل خاصی برای عدم علاقه‌ام بگویم. شاید چون کار سختی است. کلاً کار برای کودک و کار کودک سخت است. البته در خصوص این موضوع پیشنهادی هم نداشتم و شاید اگر پیش بیاید، قبول می‌کنم. 


 
در پایان، گفت‌وگو را در مورد «خرس» به پایان می‌بریم! یکی از ویژگی‌های مثبت کار بر خلاف سایر نمایش‌های جدید که می‌خواهند مخاطب را به زور فحش و لمپن بازی بخندانند، خرس این گونه نیست. چقدر در این مورد سعی کردید که خنده‌ها بر اساس موقعیت باشند؟ 

به نظر من این معضل فقط در تئا‌تر نیست و در مدیوم تصویر خیلی بیشتر هم وجود دارد و به زور خنده گرفتن باب شده است. کار خرس، یک طنز موقعیت است و سعی تمام گروه و کارگردان هم همین بوده است. اگر با آثار آنتوان چخوف هم آشنایی داشته باشید متوجه طنز تلخ و طنز موقعیت می‌شوید و این از ویژگی‌های کارهای چخوف است.

 

Image

+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط ستاره ها | |

سالی که گذشت سال پرباری برای فیلمسازان مؤلف و غیرانگلیسی زبان بود، فیلم‌هایی مثل جدایی نادر از سیمین، اسرار لیسبون، عمو بونمی که می‌تواند زندگی‌های گذشته را به یاد بیاورد، لو آور و روزی روزگاری در آناتولی در میان فهرست‌های 10 فیلم برتر سال 2011 جایی برای خود بازکردند و فیلم هنرمند محصول فرانسه یکی از بخت‌های اصلی اسکار بهترین فیلم امسال است.

 آنچه در ادامه می‌خوانید معرفی برخی از مهم‌ترین آثار فیلمسازان مؤلف و غیرانگلیسی‌زبان است که سال 2012 روی پرده می‌روند. فقط باید به یک نکته اشاره شود که فیلم‌های جدید وونگ کار وای (اساتید بزرگ) و ژاک اودیار (زنگار و استخوان) به دلیل امکان قوی اکران گسترده پیشتر در دیگر بخش‌های نگاهی به فیلم‌های سال 2012 معرفی شده‌اند.

 

آدمکش

 

داستان فیلم جدید هو هسیائو-هسین در چین قرن هجدهم می‌گذرد و ماجرای زن آدمکشی است که می‌خواهد از این کار دست بکشد اما با خشم رئیس اش روبرو می‌شود. هسیائو-هسین سال‌ها بود که می‌خواست این داستان را فیلم کند، اما نشد. اکنون به نظر می‌رسد این پروژه امسال واقعاً به ثمر برسد.

 شو کویی و چانگ چن قرارداد بازی در فیلم را بسته‌اند و فیلمنامه را خود هسیائو-هسین براساس یک داستان کوتاه نوشته پی ژینگ نوشته است، البته داستان فانتزی این نویسنده در قرن نهم می‌گذرد.

 آخرین فیلم به نمایش درآمده از هسیائو-هسین پرواز بادکنک قرمز با بازی ژولیت بینوش بود که سال 2007 اکران شد. این کارگردان با فیلم‌های سه بار، مامبو هزاره، گل‌های شانگهای و بدرود جنوب، بدرود نامزد نخل طلای کن بوده و با در دستان استاد خیمه‌شب بازی برنده جایزه هیئت داوران کن شده است. هنوز زمان اکران این فیلم مشخص نشده است.

 

خانه بزرگ

 

ماتئو گارونه با ساخت گومورا به شهرت رسید و امسال با فیلم خانه بزرگ به سینما برمی‌گردد. خط داستانی فیلم محرمانه بوده و فاش نشده، اما گفته می‌شود ماجرای فیلم هجویه‌ای طنزآمیز بر برنامه‌های واقع‌نمای تلویزیونی است.

 گارونه سال 2008 با ساختن گومورا که نگاهی دقیق به زندگی مافیایی شهر ناپل می‌انداخت برنده جایزه بزرگ جشنواره کن شد، هرچند او پیش از گومورا نزدیک به 10 سال بود که در سینمای هنری ایتالیا فیلمسازی می‌کرد.

 گارونه فیلمنامه خانه بزرگ را به همراه اوگو چیتی و ماسیمو گادیوسو نوشته که قبلا هم در نوشتن گومورا با او همکاری کرده‌اند. یکی از نقش‌های اصلی فیلم را کلادیا جرینی بازی می‌کند که در مصائب مسیح مل گیبسن بازی کرده بود. گفته می‌شود فیلم حال و هوای نمایش ترومن را دارد.

 فیلم احتمالاً در جشنواره فیلم کن به نمایش درمی‌آید.

 

اسیرشده

ایزابل هوپر در اسیرشدهداستان ترز بورگون، فعال فرانسوی در امور بشردوستانه که در فلیپین به اسارت یک گروه افراطی درمی‌آید، فیلم جدید بریلیانته مندوزا است که با سرویس و کیناتای در کن به شهرت رسید.

مندوزا شاید مهم‌ترین نام حال حاضر سینمای فیلیپین باشد، این کارگردان از سال 2005 تاکنون 9 فیلم ساخته است. دو فیلم آخر او لولا و کیناتای بودند که دومی در میان جنجال‌های بسیار جایزه بهترین کارگردانی کن را از سوی هیئت داوران به ریاست ایزابل هوپر بازیگر مطرح فرانسوی دریافت کرد.

هوپر حالا در فیلم جدید مندوزا نقش اصلی را بازی می‌کند و این مسئله به محبوبیت مندوزا کمک خواهد کرد و شاید خاطره جنون و گستاخی جاری در فیلم‌های اول او را محو کند. فیلم قرار است در جشنواره فیلم برلین به نمایش دربیاید.

 

پایان

داستان فیلم جدید عباس کیارستمی در ژاپن می‌گذرد و ماجرای دوستی یک دانش آموز با استاد دانشگاه اش است. بسیاری به فعالیت کیارستمی در خارج از ایران مظنون بودند و حس می‌کردند او دیگر نتواند فیلمی درخور بسازد، اما کپی برابر اصل خلاف این را نشان داد.

کپی برابر اصل در جشنواره کن سال 2010 به نمایش درآمد و با واکنش مثبت منتقدان همراه شد و به یکی از نام‌های ثابت فهرست 10 فیلم برتر سال منتقدان تبدیل شد. پایان در توکیو و یوکوهاما فیلمبرداری شده و جز این اطلاعاتی درمورد فیلم در دسترس نیست. فیلم در جشنواره کن به نمایش درمی‌آید.

 

گبو و سایه

 

فیلم جدید مانوئل دی ‌اولیویرا در آستانه 104 سالگی براساس نمایشنامه‌ای از رائول براندائو ساخته شده و داستان پدری فقیر در قرن نوزدهم است که برای دفاع از پسر فراری از چنگ قانون اش، جان خود را به خطر می‌اندازد.

 شاید دی اولیویرا تنها فیلمساز صدوچند ساله سینما باشد که همچنان کار می‌کند، او از دوران سینمای صامت تا کنون در سینما فعالیت داشته و ویژگی اصلی آثارش قاب‌های درخشان آن‌هاست. او در فیلم جدیدش سراغ دو تن از بازیگران سالخورده و کهنه‌کار سینما رفته است؛ کلودیا کاردیناله (بازیگر هشت و نیم فدریکو فللینی) و ژان مورو (بازیگر ژول و ژیم فرانسوا تروفو).

فیلم آخر او مورد عجیب آنجلیکا بود که با آن وارد وادی سوررئالیسم شده بود بسیاری را متوجه تصاویر خود کرد، اما به نظر می‌رسد فیلم جدید داستانی زمینی‌تر دارد. فیلمبرداری فیلم تمام شده و احتمالاً در جشنواره فیلم کن به نمایش درمی‌آید.

 

موتورهای مقدس

 

ماجرای فیلم در آینده‌ای نزدیک رخ می‌دهد، مردی بین چند دنیای موازی در سفر است و در هرکدام یک هویت دارد؛ هیولا، قاتل، مدیرعامل و پدر خوب خانواده.

لئو کاراکس بسیار کم‌کار است اما بدون شک یکی از مهم‌ترین فیلمسازان حال حاضر فرانسه است. آخرین کار او ساختن یکی از اپیزودهای فیلم توکیو در کنار میشل گوندری و بونگ جون-هو بود. او از سال 1999 و ساختن فیلم جنجالی پولا ایکس فیلم بلند دیگری نساخته است. حتی پولا ایکس هم با فاصله هشت ساله از فیلم محبوب منتقدان او یعنی عشاق روی پل ساخته شده بود.

موتورهای مقدس فیلمی بسیار جاه‌طلبانه است و بازیگران رنگارنگی هم دارد از دنی لاوان همکار همیشگی کاراکس بگیر تا ادیت اسکوب که در فیلم کلاسیک چشمان بدون چهره ژرژ فرانژوا بازی کرده بود و ایوا مندز، بازیگر فیلم‌های سریع و خشمگین. احتمال حضور فیلم در جشنواره فیلم کن پایین است اما کاراکس در این جشنواره بسیار محبوب است!

 

شام آخر

 

شام آخرنام لو چوآن برای مخاطبان ایرانی چندان آشنا نیست، اما این کارگردان چینی با فیلم تلخ شهر زندگی و مرگ توجه بسیار از منتقدان را به خود جلب کرده است. فیلمی با قاب‌بندی‌های استادانه که ماجرای نبرد نانجینگ را روایت می‌کرد.

 شام آخر ماجرای بزمی افسانه‌ای در دروازه هونگ در 206 سال قبل از میلاد مسیح است و داستان دو فرمانده در حال جنگ است که در جشنی سنتی با هم دیدار می‌کنند اما یکی از آن‌ها قصد جان دیگری را دارد.

 چوآن یکی از استعدادهای جوان سینمای چین است و بسیار هم محبوب است. او با اینکه در فیلم جدیدش به دنیای افسانه‌ها سفر کرده، اما رویکردی کاملا واقع‌گرایانه به موضوع خود دارد و همین بسیاری را منتظر فیلم ساخته که انتظار می‌رود تعداد صحنه‌های اکشن آن حداقلی باشد و بیشتر حال و هوای آثار ماساکی کوبایاشی را داشته باشد.

فیلم احتمالاً در جشنواره ونیز یا سن سباستین به نمایش دربیاید، چوآن سال 2009 با شهر زندگی و مرگ برنده جایزه اصلی سن سباستین شد.

 

به هر حال لارنس هستم

 

فیلم ماجرای لارنس و نامزدش فرد است. لارنس در تولد 30 سالگی تصیم مهم خود را برای فرد فاش می‌کند، آیا این دو می‌توانند همچنان یکدیگر را دوست داشته باشند؟

زاویه دولان تنها 22 سال دارد اما با اولین فیلم اش من مادر خود را کشتم در سن 19 سالگی در جشنواره فیلم کن حضور داشت و بسیاری را به سینمای خود علاقه‌مند کرد. فیلم دوم او نبض نام داشت که باز هم در کن به نمایش درآمد و بسیار مورد تحسین قرار گرفت.

در فیلم جدید او ناتالی بی و سوزان کولمن بازی می‌کنند و نسبت به دو فیلم قبلی دولان حال و هوایی زنانه‌تر است. فیلم احتمالاً در جشنواره فیلم کن به نمایش درخواهد آمد..

 

عشق

 

میشائیل هانکهمیشائل هانکه بی شک یکی از مهمترین فیلمسازان سینمای معاصر است. آثاری چون بازی‌های مفرح، ویدئوی بنی، معلم پیانو، پنهان و روبان سفید همچون جواهر در کارنامه او می‌درخشند. هانکه فیلمسازی است که نگاه سرد و نافذش به زندگی انسان معاصر شهره خاص و عام است.

 این کارگردان در فیلم جدیدش عشق داستان آن (امانوئل ریوا) را روایت می‌کند، پیرزنی که پس از حمله قلبی فلج می‌شود و این مسئله شوهر او ژرژ (ژان-لویی ترینتینان) و دخترش (ایزابل هوپر) را سخت تحت تاثیر قرار می‌دهد.

 فیلم ابتدا این دو نام داشت اما پس از اینکه هانکه فیلم دور از او ساخته سارا پلی با داستان مشابه را دید، همه چیز را تغییر داد. عشق فیلم مهمی در کارنامه هانکه است چراکه نشانی از موضوعات موردعلاقه او چون خشونت، رسانه، فیلم/ویدیو در آن دیده نمی‌شود و کاملا رنگ و بویی احساسی دارد.

فیلم حتماً در جشنواره فیلم کن به نمایش درمی‌آید، در 15 سال گذشته به جز بازسازی بازی‌های مفرح تمام فیلم‌های این کارگردان در کن به نمایش درآمده‌اند.

 

بهشت / در سلول

اولریخ سیدل یکی از فیلمسازان غریب سینمای آلمان است که در سینمای مستند و داستانی ید طولایی دارد و مستندهایش با موضوع دنیای مُد، مهاجرت و زندگی سالمندان بسیار مشهور هستند. او در سینمای داستانی با روزهای سگی به شهرت رسید که زندگی چند شخصیت را در روزهای گرم تابستان آلمان روایت می‌کرد. او با ساختن شاهکارش یعنی صادرات / واردات در سال 2007 که نگاهی عمیق بر تنهایی انسان معاصر می‌انداخت خودش را در سینمای داستانی تثبیت کرد.

 فیلم بهشت / در سلول داستان سه زن است که هر کدام زندگی و دغدغه‌ای متفاوت از دیگری دارد و قرار است مطالعه‌ای باشد در باب اهالی اتریش و خانه/سلول‌های آن‌ها و مطمئنا فیلم سرخوشانه و شاد نیست. هنوز عنوان بخش سوم مشخص نیست، اما دو بخش دیگر بهشت و در سلول عناوینی بسیار کنجکاوکننده هستند. احتمالاً فیلم در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش دربیاید.

 

Post Tenebras Lux

 

فیلم جدید کارلوس ریگاداس را به یک نقاشی اکسپرسیونیستی تشبیه کرده‌اند. فیلم داستانی شبه‌زندگینامه‌ای دارد و درمورد احساسات، خاطرات، رویاها، آرزوها و ترس‌های کارگردان آن است.

کارلوس ریگاداس با نماهای خیره‌کننده‌اش شهرت دارد و مارک تجاری او خط داستانی بسیار کمرنگ و بررسی زندگی آدم‌های گوشه‌گیر و عجیب‌وغریب است. او با ساختن نبرد در بهشت در جشنواره فیلم کن به شهرت رسید و آخرین فیلمش نور خاموش نام داشت که برنده جایزه هیئت داوران کن شد و مارتین اسکورسیزی از آن بسیار تعریف کرده است.

 احتمال حضور فیلم در جشنواره ونیز بیشتر از حضور آن در جشنواره فیلم کن است.

 

چیزی در هوا

 

فیلم فضای انقلابی اوایل دهه 1970 را دارد و ماجرای دانش آموزی است که شیفته هنر است اما درگیر خشونت چپ‌گراها می‌شود. چیزی در هوا فیلم جدید الیویر آسایاس پس از کارلوس و ساعات تابستان است.

 فیلم همزمان با ناآرامی‌ها حال حاضر در سراسر دنیا ساخته شده و فیلمبرداری آن در فرانسه، ایتالیا و بریتانیا صورت گرفته است. به گفته سازندگان فیلم درمورد حال و هوای انقلابی دهه 1970 در سراسر دنیا است.

آسایاس در جشنوراه فیلم کن بسیار محبوب است و سال گذشته هم که در جشنواره داور بوده پس عجیب نیست که فیلم در کن به نمایش دربیاید.

 

هنوز چیزی ندیده‌اید

 

فیلم جدید آلن رنه داستان چند بازیگر است که برای خواندن وصیت‌نامه یک نمایشنامه‌نویس تازه‌فوت‌شده در خانه او دور هم جمع می‌شوند.

 آلن رنه کارگردان افسانه‌ای هیروشیما عشق من و سال گذشته در مارین باد است که سال 2009 با فیلم تجربی علف وحشی نشان داد در هشتاد و چند سالگی هم می‌تواند مخاطبان را شگفت‌زده کند و هنوز ترفندهای بسیاری برای غافلگیر کردن مخاطب دارد.

به نظر می‌رسد فیلم از نمایشنامه سال 1940 اوریدایس نوشته ژان آنوئیل الهام گرفته شده باشد که در آن یک بازیگر زن با افراد گروه بازیگری خود حکایت‌هایی دارد و پس از مرگ دوباره زنده می‌شود و بعد دوباره می‌میرد! یک داستان کاملاً مفرح.

جدای از این تعدادی از بازیگران مطرح در هنوز چیزی ندیده‌اید بازی می‌کنند؛ آندره دوسولیه، سابی آزما، پی‌یر آردیتی، میشل پیکولی، کلود ریش و البته متیو آمالریک (بازیگر اتاقک غواصی و پروانه). شاید فیلم در آخرین دقایق به جشنواره فیلم برلین برود

 

 

 

منبع: خبرآنلاین

+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط ستاره ها | |