گفتوگوی اختصاصی/ لیلا برخورداری: تئاتر زنده است چون تماشاگرش نفس میکشد! سینمافا- علی وزینی- محمد پورصادقی- این روزها نمایش خرس در حالی به روزهای پایانی خود در تئاتر شهر نزدیک میشود که توانسته، درصد رضایت مندی زیادی از مخاطبان خود را به دست آورد. این اتفاق بهانه ای شد تا به سراغ «لیلا برخورداری» بازیگر نقش "یلنا ایوانونا پوپوا"برویم و با او به گپ و گفت بنشینیم. هرچند نام «لیلا برخورداری» برای تئاتری ها بسیار آشنا است اما او در حالی با نقش «کبری» در سریال «خواب و بیدار» مهدی فخیمزاده به شهرت رسید که هنوز پس از سالها، بازیاش در ذهن مخاطبان تلویزیون باقی مانده است. وی بازیگر تئاتر و تلویزیون فارغ التحصیل رشته بازیگری در مقطع لیسانس است و فوق لیسانس خود را در رشته کارگردانی گذرانده است که در مجموعه های تلویزیونی همچون همسفر، جوانی، دوران سرکشی، خواب و بیدار، بی صدا فریاد کن، فصل زرد، حس سوم و کلانتر و ساختمان 85 و نمایش های خداحافظ، نقشه خوانان، شب مهتاب، طلعت، به خاطر زیبا، سیاوش گل بدن، به خورشید بگو، گیس گلابتون، جوجه کلاغ جارچی به ایفای نقش پرداخته است و چند کار را نیز کارگردانی کرده است. گفت و گو با برخورداری در اولین روزهای اجرای نمایش «خرس» در کافه اصلی تئاتر شهر انجام شد هرچند که او اصرار داشت این گفت و گو به روزهای بعد موکول شود. همین اصرارش را مورد بحث اصلی گفت و گو قرار دادیم و یادی هم از بازی او در خواب و بیدار و همکاری هایش با مهدی فخیم زاده کردیم. همچنین این روزها می توانید به تماشای نمایش خرس نوشته آنتوان چخوف به کارگردانی دکتر اسماعیل شفیعی و با بازی لیلا برخورداری در نقش"یلنا ایوانونا پوپوا"، اصغر همت در نقش "گریگوری استپانویچ اسمیرنف"، مرجان قمری در نقش" یکاترینا ایوانوناشدرووا"، مهدی زمین پرداز در نقش "نیکلای میخائیلویچ "و حامد پشتیبان در نقش "سیمیون" که از روز یکشنبه هجدهم تیرماه 1391 ساعت 7 بعداز ظهردر سالن سایه تئاتر شهر به اجرا رفته است، بنشینید. هرچند عدهای معتقدند دیالوگها مکانیکی و حس و انرژی اولیه نقش از بازیگر گرفته میشود اما به نظر من این طور نیست، خوشبختانه فرق تصویر و نمایش هم همین است. چون در تئاتر هر روز عده جدیدی تماشاگر میآید و ممکن است اتفاق جدیدی بیافتد. در واقع هر بار حس جدیدی در بازیگر شکل میگیرد و تو یک دیالوگ را با یک حس تازهای میگویی و ریتمش را عوض میکنی و چون بخشی از این اتفاقات به نفس تماشاگر مربوط میشود، بازیها تکراری نمیشود. در کار قبلیام «مشروطه بانو» هم که دو ماه آن را اجرا داشتیم تا آخرین روز، حس تمام بچهها با بازی روز اول هبچ تفاوتی نداشت و هر بار این طراوت از نو تکرار میشد. در نتیجه من به چنین قضیهای اعتقاد ندارم. شاید حس شما به خاطر لحن دیالوگها باشد، چون در شروع کار، یلنا (نقش اول) تازه بعد از هفت ماه عزاداری همسرش، میخواهد به زندگی برگردد. جالب است که این را میگویید، چون آقای شفیعی هم درباره اجرای امشب معتقد بود کندتر بودیم و ریتم دیروزمان سریعتر بود که البته من و سایر بازیگران چنین احساسی را نداشتیم. در صحنه آخر تند و سریع بودن حسها، خواست خود کارگردان بود و ما دو روز قبل از اجرا با خواست کارگردان دیالوگها و اجراها را سریعتر کردیم. حالا شاید عدهای چنین تصوری را کرده باشند که حاشیه به مورد توجه واقع شدن نمایش کمک کرده باشد اما راستش من چنین فکری نمیکردم که اجرا کلاً کنسل شود. البته ما خواستیم نمایش دو روز دیرتر شروع شود تا کمی وقت تمرین بیشتر پیدا کنیم اما خب موافقت نشد. من شنیده بودم که آقای همت پیگیر از اوایل تمرین این قضیه شده بودند اما من چون تازه به گروه پیوستم زیاد از ماجرا خبری ندارم! راستش را بخواهید من نفر چهارمی بودم که قرار بوده در این نمایش بازی کند! من هیچ کدام را ندیده بودم اما میدانستم که از «خرس» چخوف زیاد اجرا رفتهاند. چیزی که برای من جالب بود بازنویسی «خرس» توسط آقای شفیعی بود که چند شخصیت دیگر به نمایش اضافه کردند و شخصیت «روح» را به نمایش اضافه کردند و یک نگاه جدیدی را آفریدهاند. به شخصه برای من همین بازنویسی جالب بود و امیدوارم با تایم کمی که نسبت به سایرین برای تمرین داشتهام بتوانم از عهده نقش برآیم. من لیسانس بازیگری تئاتر دارم و فوق لیسانسم کارگردانی تئاتر است و چون هر دو تئاتر هستند، همیشه هم پیشنهاد تئاتر داشتهام. تنها مشکل تئاتر این است که باید وقت زیادی را به آن برای تمرینش اختصاص بدهی و همین باعث میشود دیگر نتوانی کار همزمان دیگری را انجام دهی. هیچ فرقی برای من در سینما، تئاتر و تلویزیون نمیکند و من همیشه دوست دارم نقش خوب بازی کنم. برای من مهم است که چه نقشی را بازی میکنم و تفاوتی بین این سه مدیوم نمیکند؛ اما در تئاتر زنده بودن و پویا بودنش باعث میشود حس خوبی به من منتقل شود و هر شب چون مخاطب زنده داری یک ارتباط دو طرفه بین من و آنها برقرار میشود که در قاب تصویر این طور نیست. بله! اگر من کار تصویر انجام دهم، ممکن است حتی بعد از چند بار برداشت به یک نتیجه دلخواه برسیم اما دیگر همان است و امکان اصلاح وجود ندارد و تمام شده است. اما در نمایش من میتوانم خودم را هر شب اصلاح کنم و اگر بازیام اشکال داشت و یا کسی از بیرون دید و تذکر داد، شب بعد، آن را اصلاح کنم و بهتر بازی کنم و این نکته مثبت تئاتر است. فضای تئاتر و فضای تصویر با یکدیگر متفاوت است همان طور که حس تلویزیون و سینما هم با یکدیگر فرق میکند و هر کدام یک شیوه را میطلبد. به نظر من بازیگر، بازیگر است. میگویند نباید بازیگران سینما به تئاتر بیایند، اگر این طور است خب بازیگران تئاتر هم نباید به سینما و تلویزیون بروند. به نظر من، مهم این است که بازیگر در هر جایی که قرار میگیرد بتواند ابتدا نفشش را درست انتخاب کند و سعی کند در بهترین شکل ممکن که در توانش است، آن را بازی کند. حرف من این است، اگر بازیگر سینمایی بیاید که بتواند در تئاتر خوب بازی کند و بدرخشد چه اشکالی دارد!؟ مگر بد است به واسطه او، کمکی هم به رونق گیشه تئاتر شود!؟ این وضعیت برای همه بازیگران وجود دارد و تنها چند نفر هستند که در اکثر کارها حضور دارند که دلیلش را هم نمیدانم. کسی که بازیگر است بالاخره کار برایش وجود دارد. بازیگر باید تلاش خود را کند تا نقش به او پیشنهاد شود. به هر حال با این اوضاع شرایط اقتصادی جامعه که روی هنر هم تاثیر گذاشته، یک وضعیت مشابه برای همه به وجود آمده است. البته شنیدهام که میگویند تو جز گروه فخیمزاده هستی انتخابت نمیکنیم، زیرا آقای فخیمزاده ناراحت میشوند، بچههایشان در کار دیگری باشند!!! خب این حرف خندهداری است. دو سال پیش برای کار پایان نامهام، نمایشی با نام «نقشه خوانان» با فضای قاجاری در تالار مولوی روی صحنه بردم و بعد از آن هم یک سری تله تئاتر برای شبکه آموزش کار کردم که یکی از آنها را با نام «اطلسیها لگدمال شده» را همزمان کارگردانی و بازی کردم. به نظر من اینکه بازیگری، بتواند کارگردانی کند و یا کارگردانی، بازیگر هم باشد، خیلی اتفاق خوبی است زیرا او در جهت هدایت بازیگر میتواند به خوبی کمک کند. بازیگری و کارگردانی راهی است که از کنار هم میگذرد و من این دو را هیچگاه جدا از هم نمیبینم. در خصوص علاقه هم باید بگویم من عاشق بازیگری هستم و هیچ کاری را به اندازه بازیگری دوست ندارم. در خصوص کارگردانی هم خواستم تجربه کنم و اگر باز هم فرصتی پیش آید، حتماً آن را ادامه میدهم. قصد دارم، کار کارگردانی را در کنار بازیگری تا حدودی ادامه بدهم. فیلم سینمایی «نظام از راست» به کارگردانی محمد رضا ورزی را در نوبت اکران دارم که یک طنز موقعیت بود و در نقش یک خانم راننده وانت ظاهر شدهام. من با کار کودک شروع کردهام اما راستیتش این که، علاقهای به کار کودک ندارم! چرا علاقهمند نیستید؟ سه کار کودک انجام دادهام اما نمیتوانم دلیل خاصی برای عدم علاقهام بگویم. شاید چون کار سختی است. کلاً کار برای کودک و کار کودک سخت است. البته در خصوص این موضوع پیشنهادی هم نداشتم و شاید اگر پیش بیاید، قبول میکنم. به نظر من این معضل فقط در تئاتر نیست و در مدیوم تصویر خیلی بیشتر هم وجود دارد و به زور خنده گرفتن باب شده است. کار خرس، یک طنز موقعیت است و سعی تمام گروه و کارگردان هم همین بوده است. اگر با آثار آنتوان چخوف هم آشنایی داشته باشید متوجه طنز تلخ و طنز موقعیت میشوید و این از ویژگیهای کارهای چخوف است. |
About
اخبار
اسفند 1400 مهر 1392 تير 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 تير 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 AuthorsLinks
ردیاب ماشین
تبادل
لینک هوشمند
SpecificLinkDump
سینمافا |